تنها بودیم در دورترین نقطه شب بسیار دیدیم، بسیار گذر کردیم، بسیار بودند. اما هیچ! سکوت بود و سکوت بود و سکوت و تنها نور! پس از آن بسیارها؛ یک صبح چشم گشودیم و اینجا بودیم! حالا اما دلمان برای سکوت تنگ میشود، برای نور، و برای هیچ! اما از همیشه تنهاتریم! کنار تو تنها ماندهام...
.: از این خیالهای ملالآور :.
.: از حرفهای نگفتنی :.
سکوت ,بودیم ,تنگ ,دلمان ,حالا ,گشودیم ,بود و ,و سکوت ,سکوت بود ,برای سکوت ,سکوت تنگ
درباره این سایت