محل تبلیغات شما

 

سرد بود اما سرابی بود، بس تنها گذشت

سردی اش بی ما درون قلب این سرما گذشت

می‌گذشت و بی من و تو لحظه ها فرسوده گشت

بی من و تو، بی سخن، امروز و هم فردا گذشت

گفته بودی منتظر باشم، و من هم منتظر.

گفته بودی زود آیم، لیک جانفرسا گذشت

منتظر، اِستاده، بر درگاه و بام و کوی و بَر

هرکجا می‌شد، به راهت مانده بودم تا گذشت

می‌روم زین خانه شاید روزگار بهتری

آید و آیی و آیم، این که بی‌پروا گذشت

 

 

کنار تو تنها مانده‌ام...

.: از این خیال‌های ملال‌آور :.

.: از حرف‌های نگفتنی :.

بی ,هم ,بودی ,منتظر ,آیم، ,کوی ,من و ,و بَرهرکجا ,کوی و ,و کوی ,بَرهرکجا می‌شد،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

باران عشق