کنار تو، وَ در منظری که مال تو نیست
من و نگاه و درخت، پا برجاست
نه آفتاب و نه ابر و نه هیچ چیز دگر
نمیشود که بگویی تو را کسی همتاست
عبور میکند این روزها و بگذرد به خوشی
و این منِ نرسیده، دوباره هم تنهاست
چه انتظار مهیبی ازین زمانهٔ که باز
نتیجه اش فسانهٔ مجنون و لیلی هاست
درباره این سایت